پلتفرم ها و تماشاگرانی که هیجان را دوست دارند

Drag to rearrange sections
Rich Text Content

 

 

در پلتفرم های مشهور جهانی از نتفلیکس تا آمازون پرایم و اپل، بخش مهمی از سریال ها در این گروه قرار می گیرند. چرا که عامه مخاطبان به تماشای آثار هیجان انگیز و متکی بر خلق معما علاقمند بوده و از همراه شدن با قهرمان داستان برای حل معما لذت می برند. طی سال های اخیر، سریال های زیادی هم در این باب در پلتفرم های داخلی ساخته شده اند که از جمله می توان به خون سرد ساخته امیرحسین ترابی، حرفه ای به کارگردانی مصطفی تقی زاده، قورباغه ساخته هومن سیدی، مترجم به کارگردانی بهرام توکلی، سرگیجه ساخته بهرنگ توفیقی، سقوط ساخته سجاد پهلوان زاده، میدان سرخ به کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان، زخم کاری ساخته محمدحسین مهدویان، می خواهم زنده بمانم ساخته شهرام شاه حسینی و پوست شیر به کارگردانی جمشید محمودی اشاره کرد. در همه آنها از فرمول های امتحان پس داده این ژانر بهره گرفته شده و عنصری که به بیشتر دیده شدن بیشتر برخی از آنها کمک کرده، فیلمنامه و نقاط عطف آن است. برای مثال هم می توان به زخم کاری اشاره کرد که نمونه خوبی از یک اقتباس ادبی به حساب می آید که توانسته از یک رمان یکصد و بیست صفحه ای به یک فیلمنامه بلند رسیده و قصه خود را با شاخ و برگ های اضافه شده به کتاب روایت کند. در این بین شخصیت هایی هم اضافه یا کم شده و روابط میانشان نیز پررنگ یا کمرنگ شده است. برای مثال می توان به شخصیت مالک و رابطه اش با منصوره ای اشاره کرد که در کتاب منصور نام داشته و اساسا چنین شخصیتی در کتاب وجود خارجی نداشته است. با همه اینها زخم کاری جذاب و دیدنی از کار درآمده و مخاطب را تا آخر همراه خود می کشاند که البته در این امر بازی های درخشان جواد عزتی، رعنا آزادی ور، سیاوش طهمورث و عباس جمشیدی فر نیز بی تاثیر نبوده است.

همین طور پوست شیر که قصه جذاب و پرکششی داشته و برای حل معمای خود مخاطب را تا قسمت آخر با خود همراه می کند. بخش مهمی از موفقیت این سریال استفاده درست و به جا از کلیشه ها و مولفه های ژانر پلیسی بازمی گردد بدون آن که زیاده روی در آن صورت گرفته باشد. محمودی و نویسندگان فیلمنامه پوست شیر، از قالب شاه پیرنگ برای روایت قصه خود بهره گرفته و داستان فرعی های جذابی را به تنه آن پیوند زده اند. مردی میانسال به نام نعیم پس از پانزده سال از زندان آزاد شده و سراغ همسر سابق و تنها دخترش (ساحل) می رود تا اندکی از سال های نبودنش را برای دختر جبران کند. با به راه افتادن نعیم به دنبال سرنخی از قاتل، پوست شیر که اتفاقا ریتم نسبتا کندی هم دارد ریتم پرشتاب تری به خود گرفته و پای شخصیت های جذاب دیگری را به ماجرا باز می کند. رضا پروانه و صدرا از مهمترین آنها به حساب می آیند که در کنار نعیم قرار گرفته و تکه هایی از پازل قصه را کنار یکدیگر قرار می دهند. در عین حال به تنهایی بخشی از قصه های فرعی سریال را شکل می دهند. به خصوص رضا که تیپ- شخصیتی چندلایه و به شدت آشنا برای تماشاگر است که شباهت های رفتاری زیادی هم با نعیم داشته و مرید و مرادگونه به نظر می رسند.

 سقوط نیز شکل دیگری از تعلیق و هیجان را با خود داشته و قصه پرفراز و نشیب خود را با محوریت یک زن گرفتار شده در قلب موصل اشغال شده توسط داعش روایت می کند. قصه ای سرشار از هیجان که شخصیت های خود را در دو قطب مثبت و منفی قرار داده و از تقابل جانانه آنها درام پرقدرتی شکل گرفته است. سقوط به لحاظ فنی هم کیفیت خوبی داشته و پهلوان زاده که سابقه خوبی هم در تدوین دارد، از این تجربه به بهترین شکل برای ریتم بهتر بخشیدن به کار استفاده کرده است.

 هومن سیدی هم در قورباغه دست به ساختارشکنی در روایت قصه خود زده و تماشاگر را با قهرمان پیچیده و چند بعدی خود همراه می کند. سیدی از رفت و برگشت های زمانی به بهترین شکل به نفع روایت قصه معمایی غیرخطی خود بهره گرفته و تماشاگر را کنجکاوانه به دنبال رامین، نوری، لیلا و ... می کشاند. نکته مهم دیگری که در قورباغه کاملا به چشم می آید، ریتم تند کار و پرهیز از کش دادن داستان و بالا بردن تعداد قسمت های آن است. به خصوص در یک سوم پایانی که هیجان خوبی هم بر کار حاکم بوده و گره ها نیز به شکل مناسبی گشوده می شود.تعدد داستان های فرعی دیگر برگ برنده فیلمنامه قورباغه در مواجهه با تماشاگرانش است که هم قصه را به خوبی پیش برده و هم نور روی رابطه میان شخصیت های مختلف می اندازد. همان طور که از فلاش بک برای تعریف شخصیت ها در گذشته استفاده شده و نمونه فوق العاده درخشان آن را در بخش نوجوانی رامین و حضورش در یک مراسم عروسی همراه پدر و مادرش در گیلان می بینیم. همین طور گذشته نوری و خواهرش که سیاهی حاکم بر آن از گذشته شروع شده و تا دم مرگ هم رهایشان نمی کند.

سیدی که خود تجربه سال ها بازیگری دارد، در انتخاب بازیگرانش عالی عمل کرده و هوشمندی خاصی به ویژه در انتخاب بازیگران نقش مکمل به خرج داده است. صابر ابر و نوید محمدزاده انتخاب های مناسبی برای نقش های اصلی سریال بوده و موفق به نمایش لایه های درونی آنها شده اند. همچنین قورباغه کلکسیونی از نقش مکمل های درخشان است که از جمله آنها می توان به محمدامین شعرباف در نقش سروش و هادی تسلیمی در نقش فرهاد اشاره کرد که حضوری نسبتا کوتاه داشته اما باورپذیر ظاهر شده اند. در عین حال نمی توان از حضور کوتاه اما تاثیر گذار ((مهران غفوریان)) در نقش کیان به سادگی عبور کرد.

 سریال آمستردام به کارگردانی مسعود قراگوزلو که این روزها در حال پخش از تماشاخونه است، تازه ترین نمونه در این باب به حساب می آید که از قصه ای تودرتو برخوردار بوده و کشش لازم برای همراه کردن مخاطب با خود را دارد. شیوه روایت غیرخطی در کنار حضور بازیگرانی همچون: مهدی سلطانی، شهرام حقیقت دوست، مهدی پاکدل و هنگامه قاضیانی از دیگر برگ برنده های سریال آمستردام در مواجهه با مخاطبان هستند.

rich_text    
Drag to rearrange sections
Rich Text Content
rich_text    

Page Comments